بعضی از آدما یهویی میان تو زندگیت 

یهویی زندگیتو قشنگ میکنن 

یهو میشن همه دلخوشیت 

یهو میشن تکیه گاهت 

بعد همینجوری 

یهویی یه کارایی میکنن

یهویی ازشون دروغ میشنوی 

یهویی دلت میلرزه

یهویی به خودت لعنت میفرستی و میگی حیف دیر فهمیدم 

یهویی ازش بدت میاد و نمیخوای که دوسش داشته باشی

و این یعنی اوج سختی

ولی باید بتونی تحمل کنی ...

یهویی میری ، میری  و میری 

یهویی عشق جاشو به نفرت میده

وجودت پر از نفرت و غم میشه ولی سرت رو بالا میگری 

و مثل همیشه میگی این نیز بگذرد

باید خیلی چیزا رو فراموش کنی 

رویاهای رنگی رو

چهرشو ، صداشو ، روز تولدشو و ...

نمیشد ولی من تونستم 

اون برام شد یه غریبه ... یه غریبه که از غریبه هم غریبه تره 

فراموش شد .... خیلی چیزا فراموش شد 

روز تولدشم که امروز بود همین امروزم از ذهنم پاک میشه 

میسوزونمش و دودش میکنم هوا 

یوها ها ها ...

هعی غریبه تولدت مبارک 

سوختم ولی ساختم :)